وبلاگ ادبیات و تاریخ آناهیتا

وبلاگی برای علاقمندان به تاریخ و ادبیات

وبلاگ ادبیات و تاریخ آناهیتا

وبلاگی برای علاقمندان به تاریخ و ادبیات

وبلاگ ادبیات و تاریخ آناهیتا

این بلاگ برای علاقمندان به تاریخ و باستان و ادبیات تشکیل شده

۱ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

{درباره کتاب غریبه ای در خانه}

کتاب غریبه ای در خانه

این کتاب یکی از ساده ترین در عین حال پیچیده ترین کتابیه که من خوندم. در اولین پست در مورد این کتاب می خوام در مورد نثر.زبان.نوع نگارش کلی رمان بنویسم. داستان و محتوای کلی داستان بماند برای بعد که موضوعی بسیار پر سخن است. 

از اول اول شروع می کنیم... یک روز عالی بود که رفتم کتابفروشی و دنبال کتاب می گشتم و مورد خاصی در ذهن نداشتم. به قفسه کتاب های معمایی رسیدم. اگر اولین یادداشت شبانه من را خونده باشید می فهمید من عاشق موضوعات ترسناک هستم. و یک فیلم هست که من واقعا علاقه خاصی بهش دارم. جنگیر. بسیار فیلم ترسناکی هست و من نمی دانستم این فیلم کتاب هم دارد. همیشه معمولا از این قفسه رد می شدم. درسته ژانر ترسناک علاقه دارم اما کتاب های زیادی در موردش نخوندم. تنها کتابی که ژانر ترسناک بود و خوندم و واقعا زیبا بود و کتاب تیمارستان بود. به امید اهورامزدا یک پست براش می زارم. اما دیگر کتاب ترسناکی نخواندم چون نظر شخصی ام بر این هست که کتاب های ترسناکی که در ایران چاپ می شوند بیشتر بچگانه هستند. این قفسه مجموعه ای از کتاب های ترسناک و معمایی بود. یک نگاه سرسری انداختم و کتاب جنگیر را دیدم. برداشتم و تصمیم گرفتم بگیرمش. ولی وقتی بیشتر دقت کردم متوجه شدم جلد دومش هست و از مسئول کتابفروشی سوال کردم و جلد یک همین کتاب را درخواست کردم اما نداشتند. خب این شد که کتاب و گذاشتم و ولی یک محرک درون من فعال شده بود که کتاب ترسناک معمایی بخرم. و با نگاهی مجدد سرسری و برداشتن چند کتاب وقتی این کتاب و برداشتم با جمله روی جلد مواجهه شدم که من را خیلی تحت تاثیر قرار داد و 50 درصد دلیلی بود که این کتاب و خریدم. روی کتاب نوشته:محال است بتوانید پایان این کتاب را حدس بزنید. من کلا حتی برای نوشتن داستان های خودم هم خیلی خیلی به پایان اهمیت می دهم. دوست دارم یک پایانی در نظر بگیرم که خواننده به راحتی نتونه حدس بزنه. و به طور کلی خواننده با داستان من درگیر بشه و پایان باعث شوک اون بشه. خیلی برام جذاب بود که این رمان قرار این شکلی باشه. پشت کتاب را خواندم و بیشتر جذب شدم به داستان. محتوای کلی رمان بماند که بعدا در موردش میگم...

من کتاب و گرفتم و آمدم خانه و بعد از 3 ماه شروع کردم به خواندن. از همون اول رمان انگار برام شروع یک فیلم سینمایی بود. ساده بودن زبان رمان خیلی برام جذاب بود. هیچ پیچیدگی نداشت و من متوجه شدم معمایی بودن قرار توی محتوای داستان به خواننده القا بشه. من رمان هایی رو دیدم که بسیار پیچیده بودن. پرش داستانی گیج کننده ای داشتند. خواننده در اینجور رمان ها و حتی داستان های بلند و کوتاه هی در تلاش این هست که وقایع را بهم مربوط کند و به یک دید کلی از داستان برسد. و در بیشتر مواقع این دید کلی به دست نمیاد و تو نمی تونی در مورد داستان نظری بدی چون هر کی ازت می پرسه فلان رمان یا داستان چطور بود... تو فقط می تونی بگی من هیچی ازش متوجه شدم. اینجور داستان ها و رمان ها از نظر من مخاطب محدودی دارند و کمتر کسی هستند که علاقه مند باشند اینجوری در دنیای رمان گم بشوند. این رمان کاملا خلاف این ماجرا بود. 

حالا منظورم از اینکه این کتاب عین یک فیلم سینمایی 2 ساعته می مونه چیه ؟ یک چیزی که من و جذب خودش کرد در این کتاب این بود که وقتی شروع کردم به خوندن با فضا سازی قوی رو به رو شدم که خیلی برام جالب بود. اولین فضا خانه بود. خانه به دقیق ترین شکل ساخته شده بود که به درستی حس می کردم که دارم یک فیلم سینمایی می دیدم. این صحنه و فضا سازی برای تمام رمان تکرار نشده بود و فقط برای مکان های اصلی این مورد تکرار شده بود. مکان هایی مثل خانه اصلی خیابان مهمی که اتفاق داستان توش رخ داده بود و حتی یک مکان مهم دیگر. مکان های فرعی مثل بیمارستان ایستگاه پلیس اینجوری بهشون پرداخته نشده بود. حالا دلیلش چیه؟ چرا باید فقط مکان های اصلی بهشون پرداخته بشه توسط نویسنده ؟ چرا مکان های فرعی بهشون پرداخته نشده؟ چون معمولا وقتی یک فیلم سینمایی می بینیم مکان های فرعی هم با تمام جزئیات می بینیم. دلیل این مورد چی می تونه باشه؟ 

توجه: من دلیل علمی و تخصصی این مورد و نمی دونم اما می تونم یکم فرضیه سازی کنم و نظر خودم و بگم!!! 

فرض کنید دارید یک فیلم جنایی می بینید. صد در صد در لا به لای فیلم توجه شما بیشتر به صحنه وقوع قتل جلب می شود. و کمتر به صحنه رانندگی آدم ها یا بیمارستان توجه می کنین. {منظورم به مکان و جزئیاتش هست. کاری به گفت وگو ها و محتوای کلی ندارم } در یک فیلم 2 ساعته وقتی برای شما جذاب باشه زمان می زارید و اون فیلم را می بینید. دیگه بستگی به میزدان علاقه مندی شما به اون فیلم و جذابیت و قوی بودن اون فیلم دارد. تمام کردن کتاب هم از قانون پیروی می کند اما کمتر. رمان کلا دارای اضافات هستند. یک مورد هایی در رمان ها گفته می شود و توسط نویسنده نوشته می شود که شاید اصلا لازمی نباشد به گفتنشان. به اینها می گویند اضافات. داستان کوتاه اینجور نیست. اگر نویسنده ای در داستان کوتاه این اضافات را راه دهد جز اشتباهات یک داستان شناخته می شود. خب.. همه ی اینهارو گفتم تا به این برسم که برای یک خواننده که این داستان را می خواند جزئیات سه مکان اصلی مهم است ولا غیر... سه مکان اصلی این داستان: 1.خانه 2.خیابان محل وقوع 3.محل قتل  در کل داستان به این سه مکان به روش های مختلف پرداخته شده بود. گاهی وقت ها توسط دیالوگ ها و گفت و گو های شخصیت ها بعضی از جاها توسط خود راوی یا سوم شخصی که داشت داستان را تعریف می کرد. نوینسده کاملا به این آگاه بوده که برای خواننده ای که همچین رمان معمایی و جنایی را می خواند جزئیات این سه مکان مهم است. و این را می دانسته که اگر مکان های دیگر مثل بیمارستان خانه دوست دفتر وکیل یا حتی دفتر پلیس را توصیف دقیق جز به جز بکند خواننده حوصله اش سر می رود و ممکن است یک راست برود اخر داستان را بخواند. در فیلم ها درست که فضای بیمارستان کاملا تصویری به خواننده نشان داده می شود اما اون بیننده تمرکزش بر روی رفتار ها و گفت و گوهای شخصیت ها هست تا جزئیات مکان. امیدوار فرضیه خودم و تونسته باشم خوب توضیح بدم. 

در مورد شخصیت و محتوای کلی داستان که نکات زیادی دارد برای پست بعدی چون ممکن است کتاب اسپویل شود و این را خودم دوست ندارم...

ممنون که تا اینجا همراه من بودید. از وبلاگ من و تمام مطالب دیدن کنید... 

اراتمند شما: ریحانه نخعی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۰۰ ، ۱۱:۴۷
reyhaneh nakhaei